در سکوت شبانه، در دل میدان مین؛ هنرمندان ناشناختۀ معبر
کارون نیوز _ صادق یزدی : یاد و خاطرۀ دلاوران مردانی که معبر میگشودند، گرامی باد. تخریبچیها، در میانهٔ دریایی از مینهای کارگذاشتهشده در جلوی خطوط و سنگرهای دشمن – شامل مینهای ضدنفر، ضدتانک، ضد ادوات، منور، گوجهای، والمر، بشقابی و… – از چند شب تا چند ماه قبل از عملیات، همزمان با واحد اطلاعات […]
کارون نیوز _ صادق یزدی : یاد و خاطرۀ دلاوران مردانی که معبر میگشودند، گرامی باد.
تخریبچیها، در میانهٔ دریایی از مینهای کارگذاشتهشده در جلوی خطوط و سنگرهای دشمن – شامل مینهای ضدنفر، ضدتانک، ضد ادوات، منور، گوجهای، والمر، بشقابی و… – از چند شب تا چند ماه قبل از عملیات، همزمان با واحد اطلاعات یا پس از شناسایی، اقدام به خنثیسازی مینها و باز کردن مسیری برای تردد نیروهای عملیاتی میکردند.
این تخریبچیها، انسانهای زبده، باهوش و دورهدیدهای بودند که به خوبی با زمین و عوارض آن آشنایی داشتند و انواع مینها، تلههای انفجاری و سیمهای خاردار را میشناختند. آنان آموزشهای لازم را در زمینۀ باز کردن معبر دیده و تمرین کرده بودند، روشهای خنثیسازی میادین مین را به خوبی فراگرفته و کار با ابزار خنثیسازی مین و تلههای انفجاری را به مهارت آموخته بودند.
در دوران دفاع مقدس، هنگام قدمزدن بین چادرها برای رفتن به حمام، بهداری یا دیدار دوستی در واحدی دیگر، نگاهمان به افرادی میافتاد که جلوی چادر یا سنگر خود، با سرنیزه با زمین کلنجار میرفتند. با نوک سرنیزه به زمین ضربه میزدند؛ گاهی محکم، گاهی نرم، تا زاویۀ مناسب ضربه را بیابند. گاهی سرنیزه را به درون زمین فرومیبردند؛ در سکوت و با حوصلهای مثالزدنی، مشغول تمرین بودند. آنان بزرگمردانی بودند که شب پیش از عملیات یا در حین آن، در دل مسیرهای تعیینشده به خنثیسازی مینها میپرداختند و معبری امن میگشودند؛ معبری به اندازۀ پهنای شانههای یک سرباز، برای عبور رزمندگان.

ایستاده از راست: دکتر بهروز براتی -سیدمحمدصالحی- شهید سید ولی الله صالحی- سردار حسن علیپور- مرحوم مسعود مرادی
نشسته: ولی الله هاشمپور- مهدی احمدپور
با اقداماتی هوشمندانه و شجاعانه، تخریبچیها از عوارض زمین، سیمهای خاردار و تلههای انفجاری عبور میکردند تا به میدان مین برسند و با مهارت و هوشیاری، مینهای کارگذاشته شده را خنثی کنند. پیش از روشنشدن هوا، اطراف مینها و موانع را به حالت اولیه بازمیگرداندند تا دشمن متوجه حضورشان یا انجام عملیات نشود. این اقدامات، بنا بر نظر فرماندهان و طراحان عملیات و واحد اطلاعات، از شبهای پیش آغاز میشد و تا شب عملیات ادامه مییافت.
این بزرگمردان، مسیر را تا نزدیک خاکریزهای دشمن پاکسازی میکردند و در شب عملیات، بخش باقیمانده را نیزپاکسازی نموده، نوار سفیدی در وسط یا کنار مسیر پاکسازیشده قرار میدادند تا نیروهای خطشکن بتوانند از میان معبری به عرض نیم متر، خود را به خاکریز دشمن برسانند. نیروهای عملیاتی – که از پیش توجیه شده و با کروکی منطقه آشنا بودند – به صورت ستونی و در سکوت کامل، از این معبر عبور کرده و با غافلگیری، به قلب مواضع دشمن یورش میبردند و سنگرهای آنان را یکی پس از دیگری فتح یا تخریب میکردند.
تخریبچیها در سکوت و تاریکی شب، در تنهایی مطلق کار میکردند. چهرهشان را هیچکس – نه دشمن و نه همرزمان – در حین کار نمیدید. آنان سینهخیز و بیصدا پیش میرفتند و موانع را یکی پس از دیگری پاک میکردند. به خوبی میدانستند که با جان خود بازی میکنند و سرنوشت یک عملیات به دقت و مهارت آنان گره خورده است.
بیمحابا، دانهدانه مینها را خنثی میکردند و در جای خود میگذاشتند. با حوصله، در دل خاک و با کمک سرنیزه، مینها را مییافتند. در حالی که نفس در سینه حبس شده بود، محفظۀ مین را باز میکردند و چاشنی آن را خارج مینمودند. گاه به مشکلاتی برمیخوردند: «این مین تله شده… این یکی زنگزده است… چاشنی این مین باز نمیشود… این یکی در گل و لای گیر کرده… این مین ضد خنثیسازی است.» این جملات، تنها نمونهای از دشواریهایی بود که با آن روبرو میشدند؛ مشکلاتی که تنها با خود و خدا در میان میگذاشتند. آنان میدانستند اولین اشتباه، آخرین اشتباهشان خواهد بود – اما اجازهٔ اشتباه هم نداشتند. انفجار یک مین، علاوه بر صدمه به تخریبچی، معبر را لو میداد و ماهها یا سالها تلاش فرماندهان و گروههای اطلاعاتی را بر باد میداد.
چه میزان استرس، دلهره، جنگ اعصاب، دقت، هوشیاری، توکل و ایمان به خداوند متعال همراه آنان بود؟ گاهی انسان از اندیشیدن به این موضوع متحیر میماند و از درک آن ناتوان است.
با باز شدن معبر، نوبت به عبور رزمندگان میرسید: اطراف پر از مین، روبرو دشمن، و مسیر طیشده یکطرفه بود. خطشکنان باید سریع و بدون فوت وقت، نیمخیز خود را به خاکریز دشمن میرساندند و با غافلگیری، خطوط مقدم دشمن را درهم میکوبیدند. گاهی دشمن در میانهٔ حرکت، متوجه نزدیکشدن نیروها میشد و با همۀ ادوات خود – از تیربار و آرپیجی گرفته تا گلولههای ضدهوایی و نارنجک – آتش میگشود. با شلیک گلولههای منور، صحنه را روشن میکرد و با تیرهای رسام، رعب و دلهره میآفرید. گویی از زمین و زمان آتش میبارید. در این وانفسا، برخی وسوسه میشدند که برای در امان ماندن، زمینگیر شوند؛ اما یک فرمانده کارآزموده و رزمدیده میدانست که نباید به نیروهایش اجازه دهد متوقف شوند. باید با سرعت و شدت بیشتر، به استقبال آتش دشمن رفت و همچون صاعقه بر سر او فرود آمد تا فرصت تدارک را از وی بگیرد.
خطشکنان و دلاوران دفاع مقدس، عبور از این معبرها را به خوبی به یاد دارند و همواره قدردان زحمات شبانهروزی و خاموش تخریبچیهای آن دوران هستند. تخریبچیهایی که به قول خودشان، «اولین اشتباه، آخرین اشتباهشان» بود؛ با هزاران ترس و امید، تلههای انفجاری را برمیچیدند و میادین مین را خنثی میکردند. آنان جانانه و عاشقانه معبر میگشودند و راهنمای رزمندگان میشدند تا میدان مین را به سلامت پشت سر گذاشته و به قلب دشمن یورش ببرند.
گرامی باد یاد همۀ مردان مردی که در میدانهای مین و معبرها شهید شدند و آنان که ایستاده از این معبرها گذشتند و خاکریزهای تا دندان مسلح دشمن را در هم کوبیدند و فتح کردند.

صادق یزدی رزمنده و راوی دفاع مقدس_ هفته دفاع مقدس ۱۴۰۴
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰