نام شهید: علیرضا (رضا) عالیخانی
تاریخ تولد: ۱۳۳۸/۱۰/۱۲
محل تولد: مسجدسلیمان
تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۱۱/۲۴
مرقد شهید: هفت شهیدان
کارون نیوز _ شهید عالیخانی متولد مسجدسلیمان ، جوان انقلابی و فعال که از ابتدای انقلاب در ستاد حزب الله و مسجد جامع نمره یک فعالیت داشت در کنار همرزمانی چون شیر علیزاده، روان طلایی ، شهید حسین زاده و علیرضا اورک در ستاد حزب الله مسجدسلیمان فعالیت مؤثر داشت .
رضا عالیخانی فردی خوش چهره که به خوش خلقی و اخلاق حسنه شهره بود ؛ با قد و قامت رشید و شجاع که همواره پای ثابت عملیاتهای نظامی در دوران دفاع مقدس به حساب می آمد
معروف بود بوی عملیات ها به مشامش می رسد و زمان عملیات را حس می کند ؛ همیشه آماده حضور در عملیات بود حتی زمانی که در جبهه نبود با اطلاع یافتن از زمان عملیات خود را به منطقه می رساند .
زمان حضورش در خط معمولاً در کنار شهید رحیم رضایی، شهید روز علی سلیمانی (معروف به ارتش تک نفره) ، نورالله شجاعی ، احمد جمالپور ، داریوش سر قلی و سایر دوستان قرار داشت.
شب عملیات والفجر ۱ من به علت جراحتی که در مچ پایم ایجاد شده بود با ممانعت فرماندهان نتوانستم در عملیات شرکت کنم ؛ شهید عالیخانی حدود ساعت ۹ شب یکباره درب چادر ما ظاهر شد ؛ سرم را از چادر بیرون آورده سلام و احوالپرسی کردیم ، پرسید: بچهها کجا هستند؟ گفتم: برای عملیات رفتهاند ، گفت: شوخی میکنی! گفتم: چطور؟ به فکر فرورفت و ذهنش درگیر شد ، انگار چیزی از دستش در رفته باشد به من گفت : عملیات !؟ کجا؟ چطور من باخبر نشدم !؟ (همانطور که گفتم معروف بود هیچ عملیاتی از دستش در نمیرود ) گفتم بله منطقه شرهانی و بچههای گروهان شهید زمان محمودی برای عملیات با رزمندگان ارتش ادغام شدند و امشب تا فردا وارد عمل میشوند.
این گروهان تنها گروهان و تنها نیروهای عملیاتی از لشکر ۷ حضرت ولیعصر (عج) بود که در عملیات والفجر ۱ شرکت داشت.
شهید عالیخانی پس از نوشیدن یک لیوان چای با من خداحافظی کرد و رفت تا خود را به عملیات برساند.
دو روز بعد پیش از آنکه سایر بچهها به محل چادرها مراجعه کنند ، رضا آمد و یک قبضه اسلحه کلاشینکف عراقی را که همراهش بود به من تحویل داد و گفت: رفتم و حرفت درست بود ؛ وارد منطقه عملیاتی شدم و در عملیات شرکت کردم این اسلحه را هم از عراقیها غنیمت گرفتم و برای شما که نتوانستی در عملیات شرکت کنی آوردم.
سجاد غلامی یکی از همرزمان شهید نقل می کند : آخرین بار نماز مغرب و عشاء آمده بود مسجد نمره ۱ ؛ لب حوض ایستاده بود با محمد رضا دهقان (برادر شهیدان علیرضا و غلامرضا) کلی حرف زد ؛ گاهی چند بیت شعر هم می خواند.
از روحیاتش تعجب کردم ؛ تصور می کردم با این حجم مشکلات و سختی ها و بی مهری و جفاهایی که دیده حالا زبان به گلایه و شکایت باز می کند ؛ دیدم نه هنوز همان حال و روحیات دوران دفاع مقدس را دارد.
بنابراین با ذکر خاطره ای از عملیات رمضان آن دوران را یادآوری کردم ؛ حدود ۱۰ الی ۱۵ نفر در سنگر کمین بودیم ، گفته بودند قبل از روشن شدن هوا باید به عقب برگردید ؛ حین عقب آمدن عراق تک زد ؛ هرکاری کردیم رضا کمین را ترک نکرد و برنگشت ، گفت : شما بروید من با اینها کار دارم ؛ رضا به تنهایی ماند و در برابر تک عراقی ها مقاومت کرد .
آن شب دوست نداشت از شجاعت و دلاوری هایش صحبت کنم ؛ رضا عالیخانی واقعا در جنگ یک قهرمان و مجاهد واقعی بود ؛ تنها جنگید ؛ مظلومانه زندگی کرد ؛ غریبانه شهید شد.
رضا در عملیات های مختلفی حضور داشت و شاید بتوان گفت با اعزام و بدون اعزام پای ثابت اکثر عملیات دوران دفاع مقدس شده بود ؛ ایشان در یکی از عملیات ها مجروح و دچار موج شدید انفجار میشود ؛ پس از این حادثه حالات پریشانحالی و افسردگی در وی ظاهر شد که بعدها ناراحتی و زحمات فراوان برای ایشان به وجود آورد .
رضا عالیخانی به سبب صدمات جسمی دوران جبهه ، نتوانست به شغلی مشغول گردد تا اینکه به تدریج مجروحیتش شدت گرفت ؛ چند نوبت بستری شد اما صدمات عدیده جسمی و آزردگی روحی به ناتوانی ایشان منتج گردید .
در نهایت روز ۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۶ پس از تحمل رنج فراوان به خیل همرزمان شهیدش پیوست و پیکر مطهرش در آرامستان روستای هفت شهیدان درجوار شهدای آن منطقه آرام گرفت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰