شهید اسفندیار صالح پور / به روایت صادق یزدی
نام شهید: اسفندیار صالحپور نام پدر: صالح تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۱/۱ محل تولد: مسجدسلیمان تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۴ محل شهادت: والفجر ۸ (فاو) مرقد شهید: گلزار شهدای چهار بیشه شهید اسفندیار صالحپور سال ۱۳۴۵ در شهرستان مسجدسلیمان به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی وی در کوچهپسکوچههای محله چهار بیشه سپری شد ؛ مقطع متوسطه را […]
نام شهید: اسفندیار صالحپور
نام پدر: صالح
تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۱/۱
محل تولد: مسجدسلیمان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۴
محل شهادت: والفجر ۸ (فاو)
مرقد شهید: گلزار شهدای چهار بیشه
شهید اسفندیار صالحپور سال ۱۳۴۵ در شهرستان مسجدسلیمان به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی وی در کوچهپسکوچههای محله چهار بیشه سپری شد ؛ مقطع متوسطه را در دبیرستان سینا گذراند و دیپلم را اخذ نمود
دوره نوجوانی اسفندیار با فصل انقلاب اسلامی هم زمان شده بود که در رشد و بالندگی ایشان تاثیر داشت
شهید صالح پور اوایل دهه ۶۰ به عضویت پایگاه مقاومت المهدی چهار بیشه درآمد و مدتی به عنوان شورای پایگاه فعالیت داشت سپس به فرماندهی پایگاه منصوب گردید ؛ در این مدت یار نزدیکش شهید محمدرضا موسوی بود ؛ تا اینکه به اتفاق هم راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شدند
من نیز با ایشان و شهید موسوی ارتباط نزدیک داشتم و با همدیگر رفتوآمد داشتیم ؛ در اولین اعزام به جبهه در گردان مالک اشتر به فرماندهی مهران یاوری سازماندهی شدیم ؛ چند ماه بعد مجدداً به منطقه تنگ چذابه ، دشت آزادگان و شهر بستان اعزام شدیم
در منطقه تنگ چزابه که در واقع خط مقدم جبهه بود ؛ دشمن تسلط و برتری آتش داشت
در نهایت هرکدام از ما مسئولیت یک تیم ۹ نفره را بر عهده گرفتیم ، شهید ماشاءالله ابراهیمی پور فرمانده دسته و شهید مسعود اکبری از شهرستان اندیمشک فرمانده گروهان بودند ؛ حدود ۲ ماه در زمستان ۱۳۶۳ به دفاع از میهن گذشت ؛ اسفندیار همچنان مثل همیشه بسیار خوش اخلاق ، متواضع ، فروتن و بردبار بود.
در تنگ چذابه رشادتها و ابتکارات زیادی از خود به یادگار گذاشت ؛ از خصوصیات خوب اخلاقی او ایستادن در کنار همرزمانش در مواقع سختی و مشکلات بود.
اسفندیار ؛ همان جوان رعنا و رشید جبهه و جنگ ؛ همان دوست و یار قدیمی ؛ همان که در شهر به فعالیتهای اجتماعی اهمیت میداد و در جبههها شجاعانه حضور داشت ؛ همان که موجب وحدت بین دوستان بود ؛ همان که خیلی کم حرف میزد و کارهای خیرش را در خفا انجام می داد .
شهید اسفندیار صالح پور پس از عضویت در پایگاه محل و پس چند بار اعزام به جبههها در نهایت به جهت خدمت بیشتر لباس مقدس پاسداری به تن کرد ؛ شهید موسوی نیز از آن پس چندین بار به جبهه اعزام شد و در عملیات و مناطق مختلف جنگی حضور فعال داشت
فکر میکنم علاوه بر گردان مالک اشتر و گردان حمزه ؛ در کردستان و نقاط مرزی مریوان نیز (تابستان ۱۳۶۴) در خدمتشان بودیم
یک روز که به اتفاق فرماندهان دیگر برای شناسایی نقاط مرزی و خطوط دشمن به تپههای سورن و ملخ خور رفته بودیم ؛ از بالای تپهها به شهر سید صادق اشراف داشتیم و می توانستیم خطوط مواصلاتی و ماشینهایی که برای خط مقدم دشمن آذوقه و مهمات و غیره را حمل میکردند را ببینیم
در بخشی از شهر جاده کاملاً واضح بود و ماشینهای تدارکاتی و پشتیبانی به وضوح دیده میشدند ؛ از بچههای مستقر در خط پرسیدیم چرا آنها را هدف نمی گیرید ؟ فرصت خوبیست !
گفتند در شهر غیرنظامیها و شهروندان هم هستند و ما اجازه نداریم کاری کنیم که به غیرنظامیان آسیب وارد شود .
یادش به خیر از تپهها که سرازیر شدیم درختان بلوط زیادی وجود داشت و شهید علیرضا اسکندری فرمانده گردان سربه سر ما میگذاشت و مرتب به درختان اشاره میکرد و میگفت مو لر بلوط خورم ؛ ما هم در بین راه جیبها را پر از بلوط می کردیم ؛ آماده بودیم تا شهید اسکندری شوخی اش را تکرار کند ؛ که مو لر بلوط خورم ؛ سپس همگی با پرتاب بلوط به سمتش با بمبارانی از بلوط ها مورد نوازش قرار می گرفت .
یادش به خیر شناسایی عملیات، شوخیهای دوستانه، طراوت و شادابی همرزمان، ایثار و فداکاری رزمندگان، طراحی فرماندهان همه و همه دوران خوبی را برای ما رقم میزد.
شهید صالح پور، این رزمنده دلاور و مرد خستگی ناپذیر پس از رشادتهای بی شمار، سرانجام در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۶۴ هجری شمسی در شب عملیات «والفجر ۸» بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و کتفش در سن ۱۹ سالگی به یاران و همسنگران شهیدش پیوست.
پیکر پاک این شهید بزرگوار پس از تشییع باشکوه مردم در شهرستان مسجدسلیمان در گلزار شهدای چهار بیشه زیارتگاه عاشقان و دلدادگان بی شماری می باشد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰