۳۰ مهر ۱۳۶۲ ؛ آخرین گزارش خبری شهید عبدالرحیم اعتبار زاده
بسمالله الرحمن الرحیم کارون نیوز _ صادق یزدی : شهید عبدالرحیم اعتبارزاده فرزند کاظم، در اردیبهشتماه ۱۳۴۴ در خانوادهای مذهبی و اصالتاً شوشتری، در شهرستان مسجدسلیمان دیده به جهان گشود. خانوادهی او در محلهی کلگه (پشت خوابگاه بهیاران شرکت نفت) که امروزه به محلهی شهید داریوش محمدی معروف است ، ساکن بودند. عبدالرحیم نیز دوران […]
بسمالله الرحمن الرحیم
کارون نیوز _ صادق یزدی : شهید عبدالرحیم اعتبارزاده فرزند کاظم، در اردیبهشتماه ۱۳۴۴ در خانوادهای مذهبی و اصالتاً شوشتری، در شهرستان مسجدسلیمان دیده به جهان گشود. خانوادهی او در محلهی کلگه (پشت خوابگاه بهیاران شرکت نفت) که امروزه به محلهی شهید داریوش محمدی معروف است ، ساکن بودند. عبدالرحیم نیز دوران کودکی و نوجوانی خود را در کنار خانواده در همان محله سپری کرد.
عبدالرحیم در روابط خود بسیار خوشبرخورد، متواضع و آرام بود و آرامشش در میان هممحلیها زبانزد خاص و عام شده بود. چهرهای مهربان و قلبی رئوف داشت و با ملایمت و احترام با همسالان و همبازیانش رفتار میکرد. چهرهی گندمگون و موهای صاف و لَختش بر جذابیت چهرهاش میافزود. از نظر اخلاق و رفتار، همتای شهید غلامرضا کریمی به نظر میرسید؛ غلامرضا از یک سو و عبدالرحیم از سوی دیگر، آرامش و مهربانی را به همسایگان خود هدیه میدادند. هر دو، انسانهایی متفکر و هنرمند بودند؛ غلامرضا در خوشنویسی و نقاشی مهارت داشت و عبدالرحیم در نوشتن و روزنامهنگاری تبحر پیدا کرده بود.
شهید اعتبارزاده همچون آیینهای شفاف و زلال بود و با مهربانی و صداقت با دوستانش رفاقت میکرد. اگر عیبی در دوستان و همسالان خود میدید، با همان مظلومیت و سادگی همیشگی، آن را به خود فرد تذکر میداد.
عبدالرحیم تنها یک تا دو سال از دوران متوسطه را در دبیرستان داریوش محمدی گذراند و در آنجا به عضویت انجمن اسلامی درآمد و مسئولیت واحد آموزش را بر عهده گرفت. او به همراه حسین عابدینی، شهید اکبر قاسمپور، شهید غلامرضا کریمی، ابوالقاسم مرادی، مرحوم محمدعلی حیدری، صادق یزدی و بهروز براتی و چند تن از دیگر دانشآموزان، در انجمن اسلامی دبیرستان فعالیت میکرد. سرانجام با انتقال به دبیرستان ۱۷ شهریور، دیپلم خود را از آنجا دریافت کرد.
وی از همان دوران با انجمن اسلامی شهرستان نیز مرتبط شد و علاقهی خود را به خبر و خبرنگاری نشان داد. طولی نکشید که در عرصهی خبر و تهیهی گزارشهای خبری، مهارتهای خود را بروز داد و از نخستین خبرنگاران نشریهی «آیندهسازان» انجمن اسلامی دانشآموزان مسجدسلیمان گردید.
فردین محمدی، برادر شهید داریوش محمدی ( اولین شهید انقلاب اسلامی در مسجدسلیمان ) و از دوستان و همسایگان شهید، در این باره میگوید: «عبدالرحیم از کلاس دوم دبستان، پدر خود را از دست داده بود و در کانون گرم خانواده، در کنار مادرش رشد کرد و پرورش یافت تا وارد دبیرستان شد. او بسیار ساده و مهربان بود و هرچه داشت، بین دوستانش تقسیم میکرد. حتی بچههای محل از میوههای درخت توت شیرین خانهی آنها بهرهای داشتند؛ عبدالرحیم میوهها را میچید و در دورهمیهای کوچک، بچهها را مهمان میکرد. از همان نوجوانی، حرفش برای همسنوسالانش حجت بود و هیچکس روی حرفش حرف نمیزد. وقتی در کوچه فوتبال یا ” گل کوچک ” بازی میکردیم، اگر بین بچهها جر و بحثی پیش میآمد، حرف اول و آخر را شهید اعتبارزاده میزد و همه تمکین میکردند. بچههای محل هیچ شک و تردیدی در صداقت این شهید بزرگوار نداشتند.»
اما بهار عمر پرثمر و پربار او خیلی زود به پایان رسید و با وزش باد پاییزی سال ۱۳۶۲ ( صدامیان پس از شکستهای پیاپی از رزمندگان اسلام جنگ را به شهرها کشاندند ) در سیام مهرماه، خزان شد.
در آن سال، رژیم بعثی و متجاوز عراق با حملهی موشکی به شهر مسجدسلیمان، یکی از فجیعترین وقایع بشری را رقم زد. حدود ساعت چهار و نیم بعدازظهر، صدای انفجاری مهیب شهر را لرزاند. مردم وحشتزده و بهتزده در جستوجوی علت آن بودند. اخبار ضدونقیضی از اصابت موشک میرسید و مردم، سراسیمه برای کمک به مصدومان، خود را به منطقهی چاه نفتی واقع در مرکز شهر رساندند. آنها با تلاش فراوان به آواربرداری پرداختند و با همراهی گروههای امدادی، به نجات مصدومان و مجروحان از زیر آوار مشغول شدند.
در میان این ایثار و ازخودگذشتگی، ولوله و همهمهی عجیبی همراه با ترس و اضطراب برپا شده بود. چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که برخی فریاد زدند: «متفرق شوید! موشک بعدی در راه است.» گویی آنان موشک را در آسمان دیده بودند. عدهای جانبرکف به کمکهای خود ادامه میدادند و برخی دیگر میکوشیدند از ازدحام جمعیت در محل حادثه بکاهند. در این میان، مردم به اطراف پراکنده میشدند.
«جمعیت انبوهی به سمت جادهی محله ۱۷ شهریور حرکت کردند و از آنجا به سرازیری پشت دبیرستان رفتند. برخورد تراکتور با یک تاکسی پیکان، راه را مسدود کرده بود و جمعیت در آن نقطه رو به افزایش بود که موشک بعدی، درست در وسط جاده و میان همان مردم اصابت کرد و فاجعهای عظیم در ضلع جنوبی و پشت دبیرستان پسرانه ۱۷ شهریور به وقوع پیوست.»
در این حادثه، بیش از ۱۱۰ تن از مردم عادی، بیگناه و مظلوم مسجدسلیمان به شهادت رسیدند و صدها تن دیگر زخمی و مجروح شدند. عبدالرحیم نیز یکی از شهدای آن روز بود که در حملهی موشکی به چاه نفتی پشت بانک سپه، به درجهی رفیع شهادت نایل آمد و باد پاییزی، روح مطهرش را با خود به اعلیعلیین برد؛ بادی که با موشکهای بعثی وزیدن گرفته بود، خزان دلهرهآوری را برای مردم شهر به ارمغان آورد و گلهای مطهر بسیاری را پرپر کرد.
از محلهی ما، علاوه بر عبدالرحیم، سه شهید دیگر به نامهای نعمتالله جباری، نورالله ادیبیسده و سیداسماعیل هاشمیزاده در آن روز به شهادت رسیدند که امروزه در مجموعهی شهدای کلگه، در کنار دیگر شهدا، زیارتگاه عاشقان و دلدادگان بیشمارند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰